24 اردیبهشت، سالروز اعلام موجودیت اسرائیل
در مباحث براندازی نرم، سعی بر آن سعی بر آن است که با هدفگیری نقاط آسیبپذیر، مانند گستهای داخلی و ضعفها و با تعریض و تعمیق این گسستها، وضعیتها، فرایند واگرایی از درون و بحرانهای مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی کشور، دچار هرج و مرج گردیده، سرانجام، آمادگی برای برپایی شورشها و جنبشهای فراگیر به وجود میآید. در این جا با برشماری نقاط ضعف و آسیبپذیر رژیم غاصب صهیونیستی، به گسستهای داخلی و شکافهای محیطی آن اشاره کنیم.
گسستهای اجتماعی
طی سالهای اخیر، حوادث خشونت بار در میان جوانان دختر و پسر، افزایش چشمگیری یافته است و حوادثی چون تجاوز جنسی، آزار و اذیت جنسی، چاقوکشی در مدارس، حمله دانشآموزان به معلمان و نیز انصراف از خدمت و بحران اقتصادی، از عواملی هستند که رژیم صهیونیستی را در منجلابی از بیثباتی اجتماعی و تمردها فرو بردهاند. در زیر به صورت مختصر به برخی از این نابهنجاریها اشاره میکنیم:
1. افزایش استعمال مشروبات الکلی و مواد مخدر؛ دادههای منتشره از سوی انجمن سلامتی کودک در رژیم صهیونیستی، نشان میدهد که طی سال 1999 تا 2005م. تعداد جوانان اسرائیلی که به اتهام حمل و فروش مواد مخدر دستگیر شدهاند، به 30درصد و حتی بیشتر، افزایش یافته است همچنین بر طبق نظر سنجیای که وزارت کار و رفاه اجتماعی رژیم صهیونیستی انجام داده، درصد بالایی از دانشآموزان مدارس رژیم صهیونیستی، به مشروبات الکلی اعتیاد دارند.
2. میانگین بالای خشونت؛ اشتغالگری صهیونیستها، نقش مهمی در تعمیم و گسترش پدیده خشونت دارد؛ زیرا موجب تحکیم این ایده میشود که تنها راه حل بیرون آمدن از مشکلات، استفاده از ابزار زور است. از این رو، فرهنگ زورمدارانه در جامعه تعمیم یافته، در صورت بروز مشکلات داخلی، افزایش درگیری و تنازع، اجتنابناپذیر است.
3. سست شدن پایههای زندگی خانوادگی؛ پایههای زندگی خانوادگی در جامعه رژیم صهیونیستی، به شدت متزلزل شده است. بنابر اعلام روزنامههاریف، از هر سه ازدواج، یک مورد به طلاق منجر میشود و این امر نشان دهنده افزایش میزان طلاق در اسرائیل، است. از دیگر موارد، میتوان به افزایش تجاوز جنسی به کودکان در خانواده، افزایش جنایات و جرائم جنسی خارج از خانواده، به ویژه نسبت به کودکان و بالا رفتن میزان تولد فرزندان نامشروع اشاره کرد.
4. مهاجرت معکوس؛ پدیده مهاجرت معکوس در اسرائیل، پدیدهای است که از زمان شروع انتفاضه دوم و به ویژه در سالهای اخیر و طی دو جنگ 33 روزه لبنان و 22 روزه غزه - که کمربند تهدیدات امنیتی اسرائیل در شمال و جنوب کامل شد - تشدید شده است. یکی از ابعاد خطرناک این پدیده، مهاجرت نخبگان یا همان فرار مغزها و نیز بدنه فعال جامعه اسرائیلی است.
5. تبعیض سیاسی – اجتماعی؛ یهودیان مهاجر به سرزمینهای اشغالی را میتوان به دو دسته یهودیان غربی (اشکنازیها) و یهودیان شرقی (سفاردیها) تقسیم کرد. موج اول و یا به تعبیر دیگر، شهروندان درجه یک اسرائیل را یهودیان غربی تشکیل میدهند. از اینرو، این دسته از شهروندان که اغلب یهودیان مهاجر از اروپای غربی میباشند، بیشتر پستهای کلیدی و حساس را در اختیار دارند و یهودیان شرقی که اغلب مهاجران آسیایی، آفریقایی و اروپای شرقی هستند، از نظر رشد سیاسی و در اختیار گرفتن مسئولیتها در رتبة بعد قرار دارند. براساس گفتمان مدرنیستی صهیونیستی، یهودیان سفاردی، دارای نقص تکاملی هستند. براساس این گفتمان، اشکنازیها متمدن و مدرن هستند و سفاردیها، اهل خرافه، سنتی و غیرمتمدن. از این رو، به سفاردیها به عنوان ابزار تحقق خواستههای اشکنازیها نگریسته میشود.
6. کاهش امید به زندگی؛ جامعه اسرائیل به دلیل این که همواره در شرایط امنیتی و پلیسی به سر میبرد و نیز به دلیل فشارهای بالای روانی ناشی از خطرات امنیتی محیطی و ضربات اقتصادی ناشی از جنگها، و به ویژه دو جنگ 33 روزه و 22 روزه و در نتیجه افزایش نرخ بیکاری و تورم، امید چندانی به آینده ندارد.
گستهای سیاسی
برخی گسست های سیاسی که رژیم صهیونیستی با آنها مواجه است، عبارتند از:
1. بحران مشروعیت؛ رژیم غاصب صهیونیستی، با وجود تلاش فراوانی که این رژیم انجام داده تا در میان افکار عمومی دنیا و دولتهای منطقه و جهان، به رسمیت شناخته شود، هنوز به عنوان رژیمی اشغالگر شناخته میشود و تنها کشور جهان است که در موجودیت آن مناقشه است. لازم به یادآوری است که رژیم صهیونیستی، هنوز فاقد یک قانون اساسی مدون و جامع است.
2. منازعات حزبی؛ از آن جا که احزاب در ساختار سیاسی رژیم غاصب صهیونیستی نقش اصلی را بازی میکنند، فهم نحوه فعالیت آنها در تحلیل شرایط سیاسی این رژیم، نقش بسزایی دارد. احزاب اصلی و صاحب رأی رژیم غاصب صهیونیستی را میتوان به پنج حزب کار (حزب موسوم به چپ)، حزب راست افراطی، (لیکود)، حزب راست میانهرو، (کادیما)، حزب ملیگرای افراطی (اسرائیل خانه ما) و شاس که حزبی مذهبی است، تقسیم کرد. به دلیل این که این احزاب از حیث آماری چندان برتری قابل توجهی بر یکدیگر ندارند و همچنین از رویکردهای سیاسی متفاوت و گاهی متعارضی برخوردارند، مسئله انتخابات پارلمانی و تشکیل کابینه ائتلافی، همواره یکی از مهمترین کشمکشها و تضادهای داخلی اسرائیل بوده است. در این راستا حتی شیمون پرز، رئیس جمهور فعلی نیز آینده محتوم اسرائیل را آیندهای شبیه به کشورهایی مانند یوگسلاوی و چکسلواکی دانست که سرنوشتی جز تجزیه از درون را تجربه نکردند.
3. افزایش بیاعتمادی مردم به رهبران؛ ریشه این بیاعتمادی را میتوان در دو مسئله دانست؛ اول این که رواج زیاد فسادهای مالی و اخلاقی در بین مسئولان، موجب افزایش این بیاعتمادی شده است و دوم این که نسل رهبران قوی و قابل اعتماد اسرائیل، با مرگ آریل شارون از بین رفته و بحران عدم وجود رهبران کاریزما، اعتماد مردم را از مسئولان، سلب کرده است.
4. شکلگیری و گسترش پساصهیونیسم؛ واژه پست صهیونیسم، یک اصطلاح سیاسی است که برای اولین بار «یوری رام» جامعهشناس اسرائیلی، آن را درباره گروهی از نخبگان اسرائیل به کار برد. این واژه دو گروه زیر را دربرمیگیرد: الف. مورخین جدید. ب. جامعهشناسان منتقد.
تعبیر پُستصهیونیسم، بر تمامی کسانی اطلاق میشود که در کارهای علمی و تحقیقاتی خود، اعمال و اقدامات اسرائیل را از آغاز تاکنون، دوباره مورد بررسی قرار داده، از آنها انتقاد میکنند. این دو گروه پست صهیونیست، به بازخوانی تاریخ جعلی اسرائیل و نیز تحلیل انتقادی جامعه صهیونیستی روی آوردهاند؛ به طوری که تصویرپردازی غلط از تاریخ تشکیل اسرائیل بر اساس دروغ پردازیها و مظلومنماییهای مبتنی بر منافع اسرائیل را زیر سوال برده، پردههای خوشبینانه از جامعه اسرائیل را کنار زده و به تحلیل انتقادی جامعه صهیونیستی روی آوردهاند.
گسستهای فرهنگی
گسستهای فرهنگیای که رژیم صهیونیستی با آنها مواجه است، عبارتند از:
1. بحران هویت؛ اسرائیل به دلیل این که هنوز نتوانسته به دوران تثبیت خود برسد و همواره درگیر کشمکشها و ماجراجوییهای گوناگون بوده، همیشه با پدیده مهاجرت معکوس و جایگزینی مهاجران جدید مواجه بوده است. از این رو، این سیاست فرهنگی باعث شده که شهروندان اسرائیلی، تعریف دقیقی از هویت یا کیستی خود نداشته باشند و به دلیل آینده مبهم و تیره و تار این رژیم، وابستگیهای فرهنگی سابق، نتوانسته انگیزهای کافی برای پذیرش تثبیت هویت اسرائیل، ایجاد کند.
همچنین کشمکشهای تعریف یهودیت به عنوان قوم یا دین نیز بر شدت این بحران افزوده است.
2. چند پارگی فرهنگی؛ جامعه اسرائیل به دلیل این که از کشورهای مختلف جهان مهاجر پذیرفته، با توجه بحران هویتی که به آن اشاره شد، هنوز نتوانسته این چندگانگی قومیتی و فرهنگی را به وحدت برساند و نتیجه طبیعی آن، تبدیل جامعه اسرائیل به جامعهای چندپاره است و این عامل، تهدیدی برجسته در تشدید واگرایی داخلی است.
گسست نظامی
انصراف از خدمت در ارتش، مهمترین گسست نظامی رژیم غاصب صهیونیستی است. مهمترین عوامل این پدیده، افزایش میانگین آمریکایی شدن و گرایش به سوی لذت و رفاه طلبی است. از دیگر عوامل عدم پذیرش خدمت نظام، درک سربازان از میزان وحشیگری صهیونیستها در مقابل فلسطینیهاست. اسرائیل همچنین با پدیدهای به نام جنبش انصراف از خدمت نظام روبهروست. این جنبش، هنگامی که جنبش مقاومت به اوج خود برسد، خطری واقعی برضد توان نظامی رژیم صهیونیستی به شمار میآید؛ زیرا ارتش اسرائیل را از درون، مسموم میکند و موجب کاهش مشارکت در فعالیتهای نظامی میشود.
تهدید پذیریهای اسرائیل
اسرائیل از نگاه جغرافیای سیاسی، از کشورهای ذرهای به حساب میآید. این کشورها از تهدیدپذیری امنیتی بالایی رنج میبرند. رژیم صهیونیستی در آغاز تأسیس خود، شعار تشکیل حکومت از نیل تا فرات را سر میداد؛ اما پس از عقبنشینی اسرائیل از جنوب لبنان در سال 2000م. روند تنگتر شدن دایره تهدیدات امنیتی این رژیم، شدت یافت. شکستهای دوگانه این رژیم در جنگهای 33 روزه و 22 روزه و عدم دستاوردی خاص در نابودی توان موشکی حزبالله و حماس، به ویژه در جنگ 22 روزه، جنگ را به داخل سرزمینهای اشغالی کشاند؛ تا استراتژی امنیتی اسرائیل که دفاع در عمق بود، به شکست بیانجامد و این خود آغازی بود بر تکمیل کمربند تهدیدات امنیتی شمال جنوب در اراضی اشغالی.
بدون شک بالا رفتن میزان تهدیدات اسرائیل، به طور مستقیم بر مهاجرت معکوس، فرار سرمایه و نخبگان و... تأثیر میگذارد و اینها عوامل بسیار مهمی در بحرانی شدن اوضاع اقتصادی اسرائیل هستند.
رفتار وحشیانه اسرائیل باعث شده که چهرهای منفور از این رژیم ضدبشری در اذهان ملتهای منطقه و جهان، نقش بندد. از اینرو، هیچگاه این رژیم نتوانسته برای خود جذابیت و گیرایی لازم، به ویژه در سطح منقطه دست و پا کند و همین مسئله باعث شد که اسرائیل در سطح منطقه از انزوای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و حتی ورزشی رنج ببرد و بالا رفتن میزان همگرایی کشورهای اسلامی، انزوای کامل منطقهای اسرائیل و تحریم همه جانبه این رژیم و حامیانش و قطع کامل روابط سیاسی با این رژیم و سرانجام، زوال آن را در پی خواهد داشت. اسرائیل همواره یکی از نقاط قوت خود را حمایت بیچون و چرا و همه جانبه غرب، به ویژه آمریکا از خود میداند و این حمایت، یکی از عوامل بنیادی حفظ و استمرار این رژیم استعمار ساخته بوده است؛ اما دو عامل باعث شده که مسئله حمایتهای غرب از اسرائیل، دستخوش بازنگری شود؛ انزجار افکار عمومی غرب از اسرائیل و شریک جرم بودن غرب در جنایات اسرائیل و این موجب شده که غربیها بین کاهش جذابیت خود و محکومیت اسرائیل، یکی را برگزینند. از این رو، تبدیل کردن فرصتهای حمایت غرب از اسرائیل به تهدیدی برای این رژیم، باید یکی از جهت گیریهای مبارزه با رژیم غاصب صهیونیستی باشد.